نزدیککوچshort-distance migrationواژههای مصوب فرهنگستانالگویی از مهاجرت در عرض جغرافیایی که در آن، برخلاف مهاجرت راهدور، گونه در داخل یک ناحیة گرمسیری یا معتدل جابهجا میشود متـ . مهاجرت راهنزدیک
نمای نزدیکclose-up, CU, close shot, CSواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که در آن، موضوع شامل شیء یا بازیگر، بیشترِ قابِ تصویر را پر میکند
روش نزدیکی همراستاcoital alignment technique, CAT 2واژههای مصوب فرهنگستاننحوة خاصی از رابطة جنسی در وضعیت کامشی مرسوم (conventionalposition) که در آن تحریک فنج به حد بیشینة خود میرسد
تخت روانکاویanalytic couch, couchواژههای مصوب فرهنگستاندر روانکاوی، تخت مطب روانکاو که بیمار بر روی آن دراز میکشد و در این حالت تداعی آزاد در ذهن او تسهیل میشود و توجه او به دنیای درون و احساساتش افزایش مییابد
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
کوچ نهارجان بیرجندواژهنامه آزادکوچ نهارجان یا کوچ خراشاد -یا کوچ ترکها - یا کوچ نوفرست یا کوچ مود -کوچ سربیشه
کوچ بر کوچلغتنامه دهخداکوچ بر کوچ . [ ب َ ] (ق مرکب ) کوچ به کوچ : جیوش چند فراهم آورد و از بخارا بر صوب خراسان به عزم مدافعت و نیت ممانعت نهضت فرمود و کوچ بر کوچ به سرخس آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 230</