لغتنامه دهخدا
نجنجة. [ ن َ ن َ ج َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منع کردن کسی را از چیزی . (از اقرب الموارد). || قصد کردن به کاری بی کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دل دهی (؟) و تردد کردن در رای . (منتهی الارب ) (آنندراج ): نجنج فی رأیه ؛ تحیر و اضطرب . (تاج العروس