لغتنامه دهخدا
نمنمة. [ ن َ ن َ م َ ] (ع مص ) نگار کردن و آراستن . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نقش نمودن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آراستن و نقش کردن جامه . (یادداشت مؤلف ). || خط کشیدن باد بر خاک و گذاشتن آن همچو کتابت . (آنندراج ) (ا