نهادگیلغتنامه دهخدانهادگی . [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل نهادن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نهادن شود. || در شاهد ظاهراً به معنی ترتیب و تأنّی و تأمل است : و رتل القرآن ترتیلاً، (قرآن <span clas
نهادیلغتنامه دهخدانهادی .[ ن ِ / ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به نهاد. سرشتی . خلقی . فطری . غریزی . طبیعی . جبلی . طبعی . (یادداشت مؤلف ).
نهادیدیکشنری فارسی به انگلیسیinborn, inbred, ingrown, inherent, institutional, internal, intimate, intrinsic, native, natural, organic, unstudied
خوش نهادیلغتنامه دهخداخوش نهادی . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) خوش طینتی . خوش باطنی . خوش سیرتی .
کج نهادیلغتنامه دهخداکج نهادی . [ ک َ ن ِ / ن ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کج نهاد. کج سرشتی .بدذاتی . بداصلی . بدعقیدتی . و رجوع به کج نهاد شود.
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (معرب ، اِ) روغن مالی بر اعضاء و مرهم نهادگی بر زخم . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملعم شود.
cockدیکشنری انگلیسی به فارسیخروس، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
cocksدیکشنری انگلیسی به فارسیخنده دار، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
ديکدیکشنری عربی به فارسیخروس , پرنده نر(از جنس ماکيان) , کج نهادگي کلا ه , چخماق تفنگ , مثل خروس جنگيدن , گوش ها را تيز وراست کردن , کج نهادن , يک وري کردن , جوجه خروس , ادم ستيزه جو
ترنهادگیلغتنامه دهخداترنهادگی . [ ت َ ن ِ / ن َ دَ / دِ] (حامص مرکب ) خیساندگی : لخاء، ترنهادگی نان . (منتهی الارب ). بلت و نقوع آغشتگی در آب . (ناظم الاطباء).
هستهوانهادگیnucleofugalityواژههای مصوب فرهنگستانتمایل اتمها یا گروهها برای جدا شدن از یک گونۀ شیمیایی همراه با زوجالکترون پیوندی