نواییدنلغتنامه دهخدانواییدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص ) خرامیدن . (جهانگیری ). با تبختر و شوکت و حشمت راه رفتن . (ناظم الاطباء) : سرفرازانه نوایید به میدان وصال همه شاهید چو بگزیده ٔ آن دلدارید. مولوی (از جهانگی
نگاهیدنلغتنامه دهخدانگاهیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) دیدن . نگاه کردن . (آنندراج ). سپردن و نگریستن و نظر کردن و دیدن و دادن برای نگاه داری و محافظت و پاسبانی کردن . (ناظم الاطباء).
نوحیدنلغتنامه دهخدانوحیدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص جعلی ) ماتم و شیون کردن . (آنندراج ). گریه کردن . زاری نمودن . (ناظم الاطباء). مصدر جعلی (از: نوحه + َیدن ) مستعمل نیست .