نکاحیدیکشنری فارسی به انگلیسیbridal, conjugal, connubial, hymeneal, marital, married, matrimonial, nuptial, spousal
نقایةلغتنامه دهخدانقایة. [ ن َ ی َ ] (ع مص ) پاکیزه گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نقاوة. نقاء. نقائة. (منتهی الارب ). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نُقایَة شود. || نقایةالطعام ؛ ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. (منتهی الارب ). نقاة. (اقرب الموارد). نُقایَة.(منت
نقاةلغتنامه دهخدانقاة. [ ن َ ] (ع اِ) برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیار و خلاصه ٔ هر چیز. نقاوة. نقایة. (از اقرب الموارد). || آنچه دور کنند از گندم وقت پاک کردن . نُقاة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه بیفتد از طعام . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). ردی طعام . و گفته اند ن
ناشوهریلغتنامه دهخداناشوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت بی شوهری و بی نکاحی زن و مجردی . (ناظم الاطباء).