نگهبانی نمودنلغتنامه دهخدانگهبانی نمودن . [ن ِ گ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نگهبانی کردن . || مراقبت کردن . پاسبانی کردن : خواجه روزی سوی خانه رفته بودبر دکان طوطی نگهبانی نمود.<p class="auth
نگهبانیلغتنامه دهخدانگهبانی . [ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) پاسداری . رعایت . نگه داری . تعهد : و نگه دارد آنچه در عهده ٔ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش . (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن ... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری
نگهبانیفرهنگ فارسی عمید۱. مراقبت؛ محافظت؛ پاسبانی؛ کشیک دادن.۲. (اسم) محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه میکند.
نگهبانی کردنلغتنامه دهخدانگهبانی کردن . [ ن ِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگهبانی نمودن . نگه داشتن . نگه داری کردن . حفاظت کردن : لیکن از عقل روا نیست که از دیوان خویشتن را نکند مرد نگهبانی .ناصرخسرو.
بقوةلغتنامه دهخدابقوة.[ ب َ وَ ] (ع مص ) انتظار کردن و حفظ و نگهبانی نمودن . (آنندراج ). و رجوع به بقاوة شود. || (اِ) ابقه بقوتک مالک ؛ نگهدار او را چنانکه نگاه می داری مال خود را. (ناظم الاطباء). و رجوع به بقاوة شود.
وقایتلغتنامه دهخداوقایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع مص ) وقایة. نگاه داشتن . پاییدن . محافظت کردن .حفظ کردن . || (اِمص ) نگاهداشت . محافظت و نگهبانی . حفاظت و نگهبانی و حراست . (ناظم الاطباء).- وقایت کردن ؛ حفظ کردن و نگهبانی نمودن و حراس
دربانیلغتنامه دهخدادربانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری . (ناظم الاطباء).دربان بودن . بِوابَت . حِجابَت . حِجبَة : وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش . منوچهری .یهودآسا
نگهبانیلغتنامه دهخدانگهبانی . [ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) پاسداری . رعایت . نگه داری . تعهد : و نگه دارد آنچه در عهده ٔ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش . (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن ... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری
نگهبانیفرهنگ فارسی عمید۱. مراقبت؛ محافظت؛ پاسبانی؛ کشیک دادن.۲. (اسم) محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه میکند.
نگهبانیلغتنامه دهخدانگهبانی . [ ن ِ گ َ ] (حامص مرکب ) پاسداری . رعایت . نگه داری . تعهد : و نگه دارد آنچه در عهده ٔ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش . (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن ... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری
نگهبانیفرهنگ فارسی عمید۱. مراقبت؛ محافظت؛ پاسبانی؛ کشیک دادن.۲. (اسم) محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه میکند.