فرهنگ فارسی عمید
۱. پنجۀ انسان؛ پنج انگشت دست انسان.۲. پنجه و چنگال درندگان و پرندگان.۳. [قدیمی] دست.۴. [قدیمی] قلاب؛ چنگک.⟨ چنگ زدن: (مصدر متعدی، مصدر لازم)۱. به چیزی چنگ انداختن؛ دست انداختن به چیزی.۲. [قدیمی، مجاز] متوسل شدن.⟨ چنگِ مریم: (زیستشناسی) [قدیمی] =