نیصلغتنامه دهخدانیص . [ ن َ ] (ع اِ) خارپشت . (منتهی الارب ). قنفذ ضخم . خارپشت کلان . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || حرکت سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
نَشْ یا نِشْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی نِمیْ ، نداشتن ، برای منفی کردن برخی افعال در گویش گنابادی به کار میرود.
جنیصلغتنامه دهخداجنیص . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) مرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میت . (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ). مرده و فوت شده و مرحوم . (ناظم الاطباء).
خنانیصلغتنامه دهخداخنانیص . [ خ َ] (ع اِ) ج ِ خِنّوص ، خوک بچه . || ریزه ازهر چیزی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خنوص شود .
اجنیصلغتنامه دهخدااجنیص . [ اِ ] (ع ص ) برجامانده از کاهلی . || گنگلاج که امید خیر و شر از وی نباشد. || ترسنده ٔ بازایستنده از کارها. (منتهی الارب ).
مستنیصلغتنامه دهخدامستنیص . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کسی که سپس می ماند. (ناظم الاطباء). متأخر. (از اقرب الموارد). || حرکت دهنده و سبک یابنده چیزی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به استناصة شود.
قرانیصلغتنامه دهخداقرانیص . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قُرنوص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قرنوص شود.