لغتنامه دهخدا
عاشقی .[ ش ِ ] (اِخ ) میرعلیشیر آرد: مولانا عاشقی از شهر هرات بود و قصیده را پخته میگفت از جمله اشعار اوست :این منظری که طاق چو ابروی دلبر است از خاک برگرفته ٔ دارای کشور است .که در تعریف عمارت آق سرای که به دستور بوسعید بنا شده است سرود. (مجالس النفائس ص <span cl