خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هامیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هامیان
/hāmyān/
معنی
= همیان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هامیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hāmyān = همیان
-
هامیان
لغتنامه دهخدا
هامیان . (اِ) کیسه ٔ چرمی . همیان . امیان . و آن کیسه ای دراز باشد که زر در آن کنند و بر کمر بندند. (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : با زر چو بازگردد از او بیم آن بودزایرش را که بگسلد از هامیان میان . لام...
-
هامیان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک . همیان .
-
واژههای همآوا
-
حامیان
فرهنگ واژههای سره
پشت یبانان، پیروان
-
جستوجو در متن
-
هَمبونَه
لهجه و گویش تهرانی
همیان، انبان و هامیان، کیسه پول که به کمر بندند