ترکیبات عطریaroma compounds, aroma volatilesواژههای مصوب فرهنگستانترکیبات آلی دارای ساختار حلقوی مزدوج
حرمیلغتنامه دهخداحرمی . [ ح َ رَ می ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به حرم اﷲ از حیث ولادت یا اقامت بدانجا. (سمعانی ). و بعضی گفته اند منسوب به حرم مکه چون از غیر نوع آدمی باشد: ثوب حرمی .
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هََ رَ می ی ] (ص نسبی ) نام جماعتی است منسوب به هرم . (از سمعانی ). || منسوب به هرمة که بطنی است از فهر. (سمعانی ).
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هََ ما ] (ع ص ، اِ) هیزم خشک . (منتهی الارب ). و فی الاساس : خشب هرمی ؛ قدیمة یابسة. (اقرب الموارد). || ج ِ هرمة و هرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 47 هزارگزی خاور کنگان و کنار راه کنگان به جم قرار دارد. جایی است کوهستانی معتدل و دارای 50 تن سکنه . از قنات مشروب میشود و محصول عمده ا
جهرمیلغتنامه دهخداجهرمی . [ ج َ رَ / رُ ] (ص نسبی ) منسوب به جهرم ، شهری در فارس . (لباب الانساب ). || گلیمی است از کتان منسوب به جهرم ، آنرا جهرمیه نیز گویند : ز هر جنس و هر جای با جهرمی تو گوئی گرفتند روی زمی . <p class="a
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هََ رَ می ی ] (ص نسبی ) نام جماعتی است منسوب به هرم . (از سمعانی ). || منسوب به هرمة که بطنی است از فهر. (سمعانی ).
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هََ ما ] (ع ص ، اِ) هیزم خشک . (منتهی الارب ). و فی الاساس : خشب هرمی ؛ قدیمة یابسة. (اقرب الموارد). || ج ِ هرمة و هرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هرمیلغتنامه دهخداهرمی . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 47 هزارگزی خاور کنگان و کنار راه کنگان به جم قرار دارد. جایی است کوهستانی معتدل و دارای 50 تن سکنه . از قنات مشروب میشود و محصول عمده ا