هزامجلغتنامه دهخداهزامج . [ هَُ م ِ] (ع ص ) آواز پیاپی . (منتهی الارب ). الصوت المتدارک من الرغاء، و میم آن زائد است . (از اقرب الموارد).
آزمایشلغتنامه دهخداآزمایش . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر آزمودن . بلا. بلاء. (ربنجنی ). خبرت . (دَهّار). تجربه . تجربت . آزمون . رون . اروند. بلی . (دَهّار). بلیه . (دَهّار) (دستوراللغة). بلوی . (دَهّار). محنت . امتحان . ابتلاء. آزمودن . اختبار. امتحان . سن
آزمایشفرهنگ فارسی عمید۱. امتحان؛ آزمون؛ سنجش.۲. تجربه.۳. فرآیند کشف چیزی.۴. بررسی علمی نظریه برای اثبات یا رد آن.۵. تجزیۀ یک ماده به منظور بررسی خواص و مواد سازندۀ آن.
پیاپیلغتنامه دهخداپیاپی . [ پ َ /پ ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) از اتباع است . پی در پی . پی هم . پشت سرهم . پشت هم . یکی پس دیگری . متتابع. یکی از پس دیگری . متعاقب . پیوسته . مسلسل . متوالی . متواتر. دمادم . مکرر. در پی
بانگلغتنامه دهخدابانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در مطلق صدا و آواز استعمال می