هضائملغتنامه دهخداهضائم . [ هََ ءِ ] (ع اِ) ج ِ هضیمة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هضیمة شود.
بادگیر سپر جلوair dam, bumper air damواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای در زیر سپر جلو که ضمن کاهش جریان هوا در زیر خودرو، باعث کاهش پسار و برار وارد بر خودرو میشود
حذاملغتنامه دهخداحذام . [ ح َ / ح ُ ] (اِخ ) نام زنی است در عرب که به اصابت رای مثل شده است و در حق او گفته اند : اذا قالت حذام فصدقوهافان القول ما قالت حذام . (از قاموس الاعلام ترکی ).ابن عبدربه گ
هضایملغتنامه دهخداهضایم . [ هََی ِ ] (ع اِ) ج ِ هضیمة، به معنی طعام که جهت مرده سازند. (آنندراج ). هضائم . رجوع به هضائم و هضیمة شود.
هضیمةلغتنامه دهخداهضیمة. [ هََ م َ ] (ع اِمص ) ستم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) خشمگینی . (منتهی الارب ). غضب . (اقرب الموارد). || طعام که جهت مرده سازند. ج ، هَضائِم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).