اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
هم رنگلغتنامه دهخداهم رنگ . [ هََ رَ] (ص مرکب ) دو چیز که رنگ یکسان دارند : ماناعقیق نارد هرگز کس از یمن همرنگ این سرشک من و دو لبان تو. منطقی رازی .به گاه خشم او گوهر شود همرنگ شونیزاچنو خشنود باشد من کنم زَانقاش قرمیزا. <p
رِنای ناقل همشناساcognate transfer RNAواژههای مصوب فرهنگستانهریک از رِناهای ناقلی که یک زیمایۀ خاص آنها را شناسایی و باردار میکند اختـ . رِنان همشناسا cognate tRNA
مواد جاذب رادارradar absorbent materials, radar absorbing materialsواژههای مصوب فرهنگستانموادی در رنگ بدنۀ هواپیما که نشانکها/ سیگنالهای راداری دشمن را جذب میکند متـ . جاذب رادار