هممونهsyntype 2واژههای مصوب فرهنگستانیکی از دو یا چند نمونهای که پیشتر در شرح اصلی بهعنوان مونه معرفی شده بودهاند
هم پیمانیلغتنامه دهخداهم پیمانی . [ هََ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) هم پیمان شدن . بر سر کاری با یکدیگر عهد بستن .
همپیمانی راهبردیstrategic allianceواژههای مصوب فرهنگستانتوافق برای همکاری میان دو یا چند کشور یا سازمان مستقل یا جز آنها برای نیل به اهداف مشترک
کاشتینۀ همسازۀ گوش میانیalloplastic middle ear implantواژههای مصوب فرهنگستانبرسازهای از مواد بیاثر مانند پلاستیک یا سرامیک که در جراحی ترمیمی گوش میانی به کار میرود متـ . گوش میانی مصنوعی
اهم آکوستیکیacoustic ohmواژههای مصوب فرهنگستانیکای اندازهگیری مقاومت ظاهری آکوستیکی براساس قانون اهم
m- تاباm-resilientواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابع بولی که، حتی درصورت ثابت نگاه داشتنm متغیر ورودی آن، ویژگی توازن آن حفظ شود
برمونهepitypeواژههای مصوب فرهنگستاننمونه یا تصویری منتخب که در صورت وجود ابهام در تشخیص تاممونه یا گزینمونه یا نومونه برای شناسایی یا تشخیص آرایه، بهعنوان مونه معرفی شود