هنرپیشهلغتنامه دهخداهنرپیشه . [ هَُ ن َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هنرمند : هنرپیشه آن است کز فعل نیک سر خویش را تاج ، خودبرنهد. ناصرخسرو.هنرپیشه فرزنداستاد اوکه همدرس او بود و همزاد او. <p class="
هنرپیشهفرهنگ فارسی عمید۱. هنرمند.۲. کسی که در یکی از فنون هنری، مانند نقاشی، موسیقی، یا تئاتر استاد باشد.۳. کسی که در سینما، تئاتر، یا آثار تلویزیونی بازی میکند؛ آرتیست.
آکتریسفرهنگ فارسی معین(تُ) [ فر. ] ( اِ.) هنرپیشة زن ، زنی که در صحنة تئاتر، تلویزیون و سینما نقش ایفا کند.
هنرپیشهلغتنامه دهخداهنرپیشه . [ هَُ ن َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هنرمند : هنرپیشه آن است کز فعل نیک سر خویش را تاج ، خودبرنهد. ناصرخسرو.هنرپیشه فرزنداستاد اوکه همدرس او بود و همزاد او. <p class="
هنرپیشهفرهنگ فارسی عمید۱. هنرمند.۲. کسی که در یکی از فنون هنری، مانند نقاشی، موسیقی، یا تئاتر استاد باشد.۳. کسی که در سینما، تئاتر، یا آثار تلویزیونی بازی میکند؛ آرتیست.
هنرپیشهلغتنامه دهخداهنرپیشه . [ هَُ ن َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هنرمند : هنرپیشه آن است کز فعل نیک سر خویش را تاج ، خودبرنهد. ناصرخسرو.هنرپیشه فرزنداستاد اوکه همدرس او بود و همزاد او. <p class="
هنرپیشهفرهنگ فارسی عمید۱. هنرمند.۲. کسی که در یکی از فنون هنری، مانند نقاشی، موسیقی، یا تئاتر استاد باشد.۳. کسی که در سینما، تئاتر، یا آثار تلویزیونی بازی میکند؛ آرتیست.