انارتلغتنامه دهخداانارت . [ اِ رَ ] (از ع ، مص ) روشن کردن : ذکر مقامات او در نصرت دین و انارت معالم یقین از عرض دریا بگذشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 262). || روشن شدن . و رجوع به انارة و اناره شود.
انگوردلغتنامه دهخداانگورد. [ اَ ] (اِخ ) دهی از بخش تکاب شهرستان مراغه است که 410 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات ،حبوب و کرچک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
انحرادلغتنامه دهخداانحراد. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) افتادن ستاره ، یقال : انحرد النجم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انحراد نجم ؛ انقضاض نجم . (از اقرب الموارد). || تنها شدن . انفراد. (از اقرب الموارد).
هنگارلغتنامه دهخداهنگار. [ هََ ] (اِ) تندی و تیزی .(برهان ). هنگارد. (آنندراج ). رجوع به هنگارد شود.