هوائيدیکشنری عربی به فارسیبادي , هوايي , هوادار , پرباد , کار کننده باهواي فشرده , داراي چرخ يا , لا ستيک بادي
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
نمای برونبرشcut away shot, cut awayواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که جزو رویداد اصلی فیلم نیست، ولی به آن ارتباط دارد و همزمان با آن ارائه میشود
دور ازaway fromواژههای مصوب فرهنگستاندر آییننامة کالای خطرناک، اصطلاحی برای بیان فاصلة استقرار کالاهای مربوط به زیرگروههای مختلف از یکدیگر که معمولاً حدود 3 متر است
بُنبهاfly-away costواژههای مصوب فرهنگستانارزش هواگَرد بدون احتساب قطعات یدکی و هزینههای آموزش و پشتیبانی
حروف هوائیلغتنامه دهخداحروف هوائی . [ ح ُ ف ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف هوائی مزاج ، در برابر حروف آتشی و خاکی و آبی . رجوع به حروف آتشین شود. || سه حرف و. ا. ی . از 28 حرف را حروف هوائیه نامیده اند. رجوع به حروف حلقی شود.
حروف هوائیهلغتنامه دهخداحروف هوائیه . [ ح ُ ف ِ هََ ئی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف هوائی شود.