دولفین بطریشکل بورنئوییLagenodelphis hoseiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان با بالههای شنا و پشتی کوچک و نوکتیز
فنجانampulla, ampulla osseaواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی فنجانیشکل در یکی از دو سر مجاری نیمدایرهای گوش داخلی
مقدارسنجی 2assayواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] تعیین مقدار کمی یا کیفی اجزای یک ماده [علوم دارویی] تعیین مقدار هریک از اجزای دارویی موجود در فراورده متـ . تعیین مقدار
بالگرد هجومیassault helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که از آن در جابهجایی نیروهای هجومی خودی برای درگیری با نیروهای دشمن و حمله به آنها یا تصرف و حفظ عوارض حساس منطقة عملیات استفاده میشود
هوشیارلغتنامه دهخداهوشیار. [ هوش ْ ] (ص مرکب ) عاقل . فطن . بخرد. باهوش .خردمند. هشیار. ذکی . صاحب عقل . هوشمند : چنین گفت با رخش کای هوشیارمکن سستی اندر گه کارزار. فردوسی .ز فضل صاحب عباد و جود حاتم طی مثل زنند حکیمان هوشیار قدی
هوشیارانهلغتنامه دهخداهوشیارانه . [ هوش ْ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون هوشیار. از روی کیاست و دانائی و هوشمندی .
هوشیاریلغتنامه دهخداهوشیاری . [ هوش ْ ] (حامص مرکب ) فطانت . خردمندی . هوشمندی . مقابل بیهوشی . هشیاری : ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری . منوچهری .استن این عالم ای جان غفلت است هوشیاری این جهان را
هوشیارلغتنامه دهخداهوشیار. [ هوش ْ ] (ص مرکب ) عاقل . فطن . بخرد. باهوش .خردمند. هشیار. ذکی . صاحب عقل . هوشمند : چنین گفت با رخش کای هوشیارمکن سستی اندر گه کارزار. فردوسی .ز فضل صاحب عباد و جود حاتم طی مثل زنند حکیمان هوشیار قدی
هوشیارانهلغتنامه دهخداهوشیارانه . [ هوش ْ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون هوشیار. از روی کیاست و دانائی و هوشمندی .
هوشیاریلغتنامه دهخداهوشیاری . [ هوش ْ ] (حامص مرکب ) فطانت . خردمندی . هوشمندی . مقابل بیهوشی . هشیاری : ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری . منوچهری .استن این عالم ای جان غفلت است هوشیاری این جهان را