هولانگیزفرهنگ مترادف و متضاددهشتناک، دهشتانگیز، دهشتزا، دهشتافزا، مدهش، موحش، مهیب، وحشتناک، وحشتزا، هایل، هراسانگیز، هولآور، هولناک
گولانجلغتنامه دهخداگولانج . (اِ) گولاج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حلوائی است که آن را لابرلا میگویند. (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ). حلوائی باشد که آن را لابرلا گویند و شیرازیان گولاج خوانند. (سروری ) : گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی گرمابه و گ
ویلانجلغتنامه دهخداویلانج .[ ] (اِ) با لام و الف و نون و جیم و حرکت غیرمعلوم ، مطلق حلوا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). شیرینی .
خوفانگیزفرهنگ مترادف و متضادترسآور، ترسناک، دهشتآور، دهشتانگیز، دهشتزا، مهیل، وحشتناک، وهمناک، هولانگیز، هولناک
هراسانگیزفرهنگ مترادف و متضادخوفانگیز، خوفناک، دهشتناک، رعبانگیز، مخوف، مدهش، وحشتناک، وهمناک، هولانگیز، هولناک