هیئت دیپلماتیdiplomatic mission 2, diplomatic postواژههای مصوب فرهنگستانگروه دیپلماتهایی که نمایندگی دائم دولت فرستنده را در نزد دولت پذیرنده بر عهده دارند
دولت فرستندهsending state, home state, home governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که یک دیپلمات یا هیئت دیپلماتی را به کشور دیگری اعزام میدارد
سفیر مقیمresident ambassador, ambassador leger, ordinary ambassador, ambassador ordinaryواژههای مصوب فرهنگستانرئیس هیئت دیپلماتی مقیم در کشور پذیرنده
سفارت 1embassy 1واژههای مصوب فرهنگستانمکانی که در آن هیئت دیپلماتی، و معمولاً در رأس آن سفیر، مستقر است متـ . سفارتخانه
دولت پذیرندهreceiving state, host governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که یک دیپلمات یا هیئت دیپلماتی را میپذیرد متـ . دولت میزبان 1 host state 1
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد
خوش هیئتلغتنامه دهخداخوش هیئت . [ خوَش ْ / خُش ْ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) خوش ترکیب . با هیئت خوب . خوش شکل .
ملک هیئتلغتنامه دهخداملک هیئت . [ م َ ل َ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) ملک شمایل . فرشته شکل . فرشته طلعت : جمشید ملک هیئت خورشید ملک هیبت یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم .خاقانی .
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد