لغتنامه دهخدا
ابهل هندی . [ اَ هََ ل ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شجرةاﷲ. دیودار. شجرةالجن . شجرة الاکله . مِداد. دیودارو. صنوبر هندی . شاخهای آن بشاخ زرنباد ماند و شیره ٔ آن به اسم شیر دیودار در فالج و صرع و لقوه سود دهد و هیچ داروی دیگر با او برابری نکند و سنگ گرده و مثانه بریزاند و آ