پاس سرسبدalley-oop pass/ ally-opp/ alley-upواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، پاسی که در آن بازیکن توپ را در نزدیکی سبد و در ارتفاع مناسب برای همتیمی خود پرتاب یا رها میکند
سرسبدalley-oopواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، حرکتی که در آن بازیکن، در ضمن پرش، توپی را که در بالای سبد دریافت میکند در همان حالت بیدرنگ به گل تبدیل کند
مسکدیکشنری عربی به فارسیواگير , فريبنده , جاذب , شمعداني عطري , گل شمعداني , هيولا يي , بي عاطفگي , شرارت بسيار , هيولا , مشک , غاليه , بوي مشک , نافه مشک
هیولالغتنامه دهخداهیولا. [ هََ ] (معرب ، اِ) ماده ٔ هر چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مقابل صورت : هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدورکه باشد بی خلاف آنگه ز خردو واحد و یکتا. ناصرخسرو.گشایم راز لاهوت از تفردنمایم ساز ناسوت از
هیولافرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک، و بسیار بزرگ.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] بسیار بزرگ.۳. [مجاز] شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه.۴. (فلسفه) مادۀ اولی و اصل هرچیز.
هیولافرهنگ فارسی معین(هَ) [ ع . ] (اِ.) مأخوذ از یونانی . 1 - مادة اولی ، اصل هر چیز. 2 - در فارسی به معنای صورت ، هیکل . 3 - (عا.) غول ، عظیم الجثه .
هیولالغتنامه دهخداهیولا. [ هََ ] (معرب ، اِ) ماده ٔ هر چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مقابل صورت : هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدورکه باشد بی خلاف آنگه ز خردو واحد و یکتا. ناصرخسرو.گشایم راز لاهوت از تفردنمایم ساز ناسوت از
هیولافرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک، و بسیار بزرگ.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] بسیار بزرگ.۳. [مجاز] شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه.۴. (فلسفه) مادۀ اولی و اصل هرچیز.
هیولافرهنگ فارسی معین(هَ) [ ع . ] (اِ.) مأخوذ از یونانی . 1 - مادة اولی ، اصل هر چیز. 2 - در فارسی به معنای صورت ، هیکل . 3 - (عا.) غول ، عظیم الجثه .