واخوانلغتنامه دهخداواخوان . [ خوا / خا ](اِ مرکب ) علم نحو. (آنندراج ). || (حامص مرکب ) مطابقه ، مقابله ٔ کتب . (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به مقابله شود. || (حامص مرکب ) آزمون درستی و نادرستی دو قپان . (از یادداشتهای مؤلف ).- خواندن واخو
واخوانفرهنگ فارسی معین(خا) (اِ.) 1 - دوباره خواندن . 2 - مقابلة کتب ، مطابقه . 3 - امتحان درستی و نادرستی دو قپان .
واخوان کردنلغتنامه دهخداواخوان کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقابله ٔ مسوده با اصل . مطابقه . معارضه . رجوع به مقابله کردن و واخوان شود. || دوباره خواندن . (از یادداشتهای مؤلف ). || قپانی را با قپان دیگر درست و راست کردن . (از یادداشتهای مؤلف ).
نغمة واخوانdrone 1, bourdon 1 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننغمة ممتدی که در بعضی از قطعات موسیقی بهعنوان زمینه نواخته میشود متـ . واخوان2
واخوان ۱drone 2, bourdon 2 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانهر ساز زهی یا بادی یا بخشی از آنها، اعم از سیم و لوله، که با آن یک یا چند نغمة ثابت را در تمام یا بخشی از قطعه مینوازند
نواخوانیلغتنامه دهخدانواخوانی . [ ن َ خوا/ خا ] (حامص مرکب ) سرود سرائیدن . (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). عمل نواخوان . نغمه سرائی . خوانندگی . || مجازاً، سخن خوب و خوش را گویند و آنچه به طریق طنز و استهزا گفته شود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تقلید بانگ و آواز دیگ