وازنجلغتنامه دهخداوازنج . [ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی شمال شرقی بیرجند.ناحیه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است و 15 تن سکنه دارد و محصول آن غلات و آب آن از قنات و شغل اهالی آن زر
وازنشلغتنامه دهخداوازنش . [ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عمل دفع و پس زدن . (از واژه های فرهنگستان ). رجوع به وازدن شود.
وازنیجلغتنامه دهخداوازنیج . (اِ) بادپیچ و ریسمانی که از جایی آویزند و در جشنها و عیدها بر آن نشسته و در هوا آیند و روند کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به وازینچ و نیز رجوع به بادپیچ شود.
وازینجلغتنامه دهخداوازینج . (اِ) بانگ و بانگ هی هی جهت راندن حیوانات . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). در مآخذ دیگری دیده نشد.
وازینجلغتنامه دهخداوازینج . [ ن َ ] (اِ) الاکلنگ و آن چوبی است که میان آن را بر بلندی استوار کنندو دو کودک بر دو سر چوب نشینند، چوب گاهی از یکسو بالا رود و گاه از سوی دیگر. (از یادداشتهای مؤلف ).