پویاقهلغتنامه دهخداپویاقه . [ پ ُ ق ِ ] (اِخ ) نام کرسی «لوار علیا» از ناحیه ٔ «بریود» بفرانسه . دارای 1472 تن سکنه و راه آهن .
واقحلغتنامه دهخداواقح . [ ق ِ ] (ع ص ) سم سخت . (از اقرب الموارد). سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شوخگین . (منتهی الارب ). || زشت . (دهار).
واقعلغتنامه دهخداواقع. [ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از وقوع . رجوع به وقوع شود. || حاصل . (اقرب الموارد). || آنکه سنگ آسیا را نقر کند. || مرغ که بر درخت باشد یا لانه گرفته باشد. (اقرب الموارد). || مرغ فرود آینده از هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- نسر واقع . رجوع به ذی
واقعیلغتنامه دهخداواقعی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبرشاه و این اشعار ازوست :نه بر جبین تو از روی ناز چین پیداست که بحر حسن تو زد موج اینچنین پیداست هنوز از می نازست نشأه ای در سرز سر گرانیت ای ترک نازنین پیداست چه احتیاج به ماه نواست در شب عید<
exteriorدیکشنری انگلیسی به فارسیخارجی، ظاهر، ظواهر، بیرونی، خارج، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری، خارجه
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن . و عامه بجای زیاده ، زائ
واقعلغتنامه دهخداواقع. [ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از وقوع . رجوع به وقوع شود. || حاصل . (اقرب الموارد). || آنکه سنگ آسیا را نقر کند. || مرغ که بر درخت باشد یا لانه گرفته باشد. (اقرب الموارد). || مرغ فرود آینده از هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- نسر واقع . رجوع به ذی
واقعفرهنگ فارسی عمید۱. قرارگرفته؛ پابرجا؛ برقرار.۲. (اسم) حقیقت امر.۳. [قدیمی] فرودآینده از هوا.۴. [قدیمی] فرودآمده.
در واقعلغتنامه دهخدادر واقع. [ دَ ق ِ ] (ق مرکب ) در حقیقت . فی الواقع. (آنندراج ). بطور تحقیق . بطور حقیقت . بطور یقین . (ناظم الاطباء).
خلاف واقعلغتنامه دهخداخلاف واقع. [ خ ِ / خ َ ف ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دروغ . غیرمطابق با واقع.
فواقعلغتنامه دهخدافواقع. [ ف َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ فاقعة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سختیها. داهیه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
قرار واقعلغتنامه دهخداقرار واقع. [ ق َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، ق مرکب ) کاملاً. تماماً. || کاملانه . (ناظم الاطباء).
واقعلغتنامه دهخداواقع. [ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از وقوع . رجوع به وقوع شود. || حاصل . (اقرب الموارد). || آنکه سنگ آسیا را نقر کند. || مرغ که بر درخت باشد یا لانه گرفته باشد. (اقرب الموارد). || مرغ فرود آینده از هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- نسر واقع . رجوع به ذی