واگفتنیلغتنامه دهخداواگفتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل بازگو کردن است . به زبان آوردنی . اظهار کردنی . قابل بازگفتن . که بایدش تکرار کرد.
واگفتنلغتنامه دهخداواگفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بازگفتن . (آنندراج ). تکرار کردن : ز هر شیوه سخن کان دلنواز است بگفتند آنچه وا گفتن دراز است . نظامی .غلط گفته را تازه کردم طرازبدین عذر واگفتم آن گفته باز. <p class="author"
وایافتنلغتنامه دهخداوایافتن . [ت َ ] (مص مرکب ) بازیافتن . (یادداشت های مرحوم دهخدا). دریافتن و ادراک نمودن . (از آنندراج ) : گفتا خرم از میانه گم بودوایافتنش به اشتلم بود. نظامی .این رشته قضا نه آن چنان تافت کو را سررشته واتوان ی