وتحةلغتنامه دهخداوتحة. [ وَ ت َ ح َ ] (ع اِ) چیزی اندک . (منتهی الارب ). گویند مااغنی عنی وتحة؛ ای شیئاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بی نیاز نکرد مرا چیز اندک . (ناظم الاطباء).
وتحةلغتنامه دهخداوتحة. [ وَ ح َ ] (ع مص ) وتاحة. وتوحة. کم کردن عطاء و دهش را. (از المنجد). رجوع به وتاحة شود.
وطحةلغتنامه دهخداوطحة. [ وَ ح َ / وَ طَ ح َ ] (ع اِ) یکی وطح ، و آن پلیدی و گِل و خاکی است که بر سم و چنگال ستور و مرغ چسبد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
پوتهلغتنامه دهخداپوته . [ ت َ / ت ِ ](اِ) پوتک . ظاهراً اصل کلمه ٔ فوطه است : دل بفراغت نه و لنگوته بنداز جهت زر نه بجان پوته بند. شاه داعی .در لغت نامه ها به این کلمه معنی گنج و گنجینه و خزانه و م
پوتیهلغتنامه دهخداپوتیه . [ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) دُم ژزف . عالم موسیقی و مذهبی فرانسوی ، مولد وی بوزمُن . وی آبه ٔ سَن و اندریل بود. وی را یکی از نخستین کسانی شمارند که سرود گرگوری را احیاء کرده است (1835 - 1923م .).
گوتهلغتنامه دهخداگوته . [ گ ُ ت ِ ] (اِخ ) یوهان ولفگانگ فُن (1749 -1832 م .). مشهورترین نویسنده ٔ آلمانی که در فرانکفورت سورلومن متولد شد. وی با شارل اگوست ، دوک دُ ویمار دوست شد و در موقع هجوم 179
ودحةلغتنامه دهخداودحة. [ وَ دَ ح َ ] (ع اِ) مااغنی عنی ودحة؛ ای وتحة؛ یعنی به چیزی فایده ندارد از من . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).