ودهاءلغتنامه دهخداودهاء. [ وَ ] (ع ص ) زن خوشرنگ با اندکی سپیدی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
وضعاًلغتنامه دهخداوضعاً. [ وَ عَن ْ ] (ع ق ) از جهت ترتیب و از حیث نهاد و ساخت و از جهت جای و بنا. (ناظم الاطباء). || از جهت طرز و شیوه . (فرهنگ فارسی معین ).
پوییدهلغتنامه دهخداپوییده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) دویده . رفته نه بشتاب و نه نرم . برفتار آمده . رجوع به پوییدن شود.
ذودعاءلغتنامه دهخداذودعاء. [ دُ ] (ع ص مرکب ) خداوند خواهش . خداوند خواهانی . خداوند دعا. صاحب دعا: و اذا مَسَّه ُ الشر فذودعاء عریض . (قرآن 41 / 51) وچون در رسد او را بدی پس صاحب دعای بسیار اس