وسوجلغتنامه دهخداوسوج . [ وَ ] (ع ص ) ابل وسوج ؛ شتر گردن درازکننده در رفتار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
پوشش آشیانه،پوشش لانهnesting coverواژههای مصوب فرهنگستانپوشش گیاهی که آشیانهگاه را از مزاحمت پرندگان متجاوز محفوظ نگاه میدارد
پوششلغتنامه دهخداپوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پوشیدن . عمل پوشیدن : هریک برگی از درختان بهشت برخود نهادند و بدان پوشش کردند. (قصص الأنبیاء ص 19). || (اِ) ستر. حجاب . غطاء. ساتر. || کنف . زی .ذَرَاً. کنیف . (منتهی الارب ). ملاح .
وسجلغتنامه دهخداوسج . [ وُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ وساج . (المنجد). رجوع به وساج شود. || ج ِ وسوج . (اقرب الموارد). رجوع به وسوج شود.
وسجلغتنامه دهخداوسج . [ وُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ وساج . (المنجد). رجوع به وساج شود. || ج ِ وسوج . (اقرب الموارد). رجوع به وسوج شود.