لغتنامه دهخدا
وقیع. [ وَ ] (ع ص ) کارد و شمشیر تیزکرده به سنگ فسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): سکین وقیع؛ کاردی تیز. (مهذب الاسماء). || سوهان و سم تنک و تیز شده از سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بلند و رفیع (مأخوذ از وقع که به معنی جای بلند و سر کوه است