لغتنامه دهخدا
اصراف . [ اِ ] (ع مص ) بگردانیدن . (از منتهی الارب ). اصراف از چیزی ؛ رد کردن از آن و راندن آن .(از المنجد). بازگرداندن چیزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به صَرْف شود. || اصراف شراب ؛ ممزوج نکردن آن . (از المنجد). || اصراف شاعر در شعر خویش ؛ آوردن اصراف و آن نزدیک کردن فتحه ٔ