لغتنامه دهخدا
ورپریدن . [ وَ پ َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، جوان و سالم مردن . به موت ذریع مردن . مردن بی ناخوشی یا مرضی که مدت آن سخت کوتاه است در کودکی یا اوائل جوانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دچار مرگ ناگهانی شدن . بطور نامنتظره مردن . (فرهنگ فارسی معین ). یکایک مردن بچگان است پیش چشم