ویرurgeواژههای مصوب فرهنگستانتکانهای کمابیش ناگهانی که فرد را به سوی اعمالی مانند نوشیدن الکل و مصرف مواد سوق میدهد
پوریلغتنامه دهخداپوری . (اِخ ) یا جاگژِرنات نام قلعه ٔ مستحکمی به هندوستان بر ساحل خلیج بنگال و آن مشهورترین شهرهای مذهبی هند بشمار می رود و دارای چهل هزار تن سکنه است و تعداد زائرینی که در دو عید مذهبی باین شهر آیند به یک میلیون بالغ شود و این جمعیت در این اعیاد بدسته های بسیار عظیم منقسم گر
ویریونvirion, viral particle, virus particleواژههای مصوب فرهنگستانویروس در مرحلهای از چرخۀ زندگی خود که در محیط خارج از یاخته در بدن یافت میشود و الزاماً شامل مادۀ ژنی و پوشه است
تصویریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ویری، دیدنی، مرئی، پیدا، اپتیک، نوری، روشن مربوط بهچشم ◄ چشمی▼
ویرلغتنامه دهخداویر. (اِخ ) نام دهی است از مضافات اردبیل . (برهان ). در رشیدی آمده :دهی است از مضافات اصفهان . غزالی گوید : دل ز من بردند و دارندش به دام زلف بندلاله رخساران ویر و سروقدان هرندو همین صحیح است . یاقوت گوید: ویر به کسر اوّل و سکون دوم و راء،
بی نمکیلغتنامه دهخدابی نمکی . [ ن َ م َ ](حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نمک . فاقد نمک بودن .- امثال : نه به آن شوری شوری نه به این بی نمکی . || بی مزگی . ویری . (یادداشت مؤلف ). بی مزگی . (ناظم الاطباء). شیتی . بی مزه بودن . || کنایه
تیزیلغتنامه دهخداتیزی . (حامص ) تیز بودن . تند بودن . مقابل کندی . (فرهنگ فارسی معین ). ... معنی دیگر، که در مقابل کندی باشد خود ظاهر است . (برهان ). مقابل کندی چون تیزی تیر و تیغ و جز آن و سرشار از صفات اوست و با لفظ دادن و داشتن مستعمل ... (آنندراج ). ... تندی و برندگی . (ناظم الاطباء). غرا
ویریونvirion, viral particle, virus particleواژههای مصوب فرهنگستانویروس در مرحلهای از چرخۀ زندگی خود که در محیط خارج از یاخته در بدن یافت میشود و الزاماً شامل مادۀ ژنی و پوشه است
دسامویریلغتنامه دهخدادسامویری . [ دِ سام ْ ] (اِخ ) این نام بر حکام ده گانه ای اطلاق می شد که در سال 451 ق .م . در روم مأمور تهیه ٔ قانونی برای طبقه ٔ پلیس گشتند و «الواح دوازده گانه » را پدید آوردند. سنای روم هنگام انتخاب دسامویریها تمام مقامات حکومتی روم را مو
پیرعلی هجویریلغتنامه دهخداپیرعلی هجویری . [ ع َ ی ِ هَُ ] (اِخ ) صاحب کتاب کشف المحجوب ، از مردم قریه ٔ هجویر، بحدود غزنین . وفات 456 هَ . ق .رجوع به هجویری شود. (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 158).
خط تصویریلغتنامه دهخداخط تصویری . [ خ َطْ طِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرحله ٔ دوم از مراحل اساسی خط است در این مرحله برای اظهار فکری صورت آنرا می کشیدند، مثلاً برای نوشتن حیوانی شکل آنرا می کشیدند. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 15</span
محمد نویریلغتنامه دهخدامحمد نویری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ُ وَی ْ ری ی ] (اِخ ) مکنی به ابوالقاسم . مالکی مذهب بود (وفات 857 هَ . ق .). او راست شفاءالغلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل محمدبن احمد بسطامی و شرح طهاره ٔ العشرفی قرأات العشر محمدبن جزری شمس الدین .
قویریلغتنامه دهخداقویری . [ ق ُ وَ ] (اِخ ) ابراهیم ، مکنی به ابواسحاق . از فضلا و فلاسفه و منطقیین معروف قرن سوم هجری و استاد متی بن یونس است و تفاسیری بر بعض کتب ارسطو مانند قاطیغوریاس و باری ارمینیاس و انالوطیقای اول و انالوطیقای دوم دارد. ابن ندیم نام وی را در شمار نام مترجمان ذکر کرده است