حثیلغتنامه دهخداحثی . [ ح َث ْی ْ ] (ع مص ) حثو. تحثاء. پاشیدن خاک . خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || ریخته و پاشیده شدن خاک . (منتهی الارب ). نشستن خاک . || عطای اندک دادن . (زوزنی ).
حتیلغتنامه دهخداحتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).
يَأْتِيَکُمُفرهنگ واژگان قرآنکه نزد شما بيايد (حرکت ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رمضانی . او راست : رسالة فی قوله تعالی : یوم یأتی بعض آیات ربک .
حسین نکساریلغتنامه دهخداحسین نکساری . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) او راست : رسالة فی «یوم یأتی بعض آیات ربک ...». (کشف الظنون ).
مربیلغتنامه دهخدامربی . [ م ُ ] (ع ص )آن که به بیشی خرید نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). من یأتی الرباء. (متن اللغة). || نعت فاعلی است از ارباء. (متن اللغة). رجوع به ارباء شود.
شاحطلغتنامه دهخداشاحط. [ ح ِ ] (اِخ ) شهری است در یمن و آن را توابع بسیاری است . (معجم البلدان ) : قالوا لنا السلطان فی شاحطیأتی الزنا فی موضع الغائطقلت هل السلطان اعلامهاقالوا بل السلطان من هابط.زیدبن الحسن الاخاطی (از معجم البلد
يَأْتِيَکُمُفرهنگ واژگان قرآنکه نزد شما بيايد (حرکت ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)