يَرِثُفرهنگ واژگان قرآنبه ميراث ببرد - ارث ببرد(ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده)
چرت چرتلغتنامه دهخداچرت چرت . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت آوازِ شکستن تخمه ٔ هندوانه و خربوزه و غیره . صدائی که چون تخمه ٔ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد.
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت و پرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع )پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری .
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت وپرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت وپرت . چیزی کوچک و بی مصرف . رجوع به خرت و پرت شود.
يَرِثُنِيفرهنگ واژگان قرآناز من ارث ببرد (ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده)
يَرِثُونَفرهنگ واژگان قرآنبه ميراث مي برند - ارث مي برند(ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده . در معني عبارت "أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْوَارِثُونَ ﭐلَّذِينَ يَرِثُونَ ﭐلْفِرْدَوْسَ "در روايات آمده که براي هر انساني در بهشت ، منزلي و در آتش منزلي است ، و چ
يَرِثُهَافرهنگ واژگان قرآنآن را به ميراث مي برند -آن را ارث مي برند(ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده)
ارحبلغتنامه دهخداارحب . [ اَ ح َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از همدان . (منتهی الارب ). و نام ارحب ، مرّةبن دُعام بن مالک بن معاویةبن صَعب بن دُومان بن بَکیل بن جُشَّم بن خَیوان بن نوف بن همدان است و بدان قبیله منسوبست : الابل ُ الارحبیة. (معجم البلدان ). والنجائب الارحبیات . (منتهی الارب ):یقو
ارثلغتنامه دهخداارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعیف زده . (کلیله و دمنه ). || (اِ) آنچه از مال مرده به وارث رسد. مرده ریگ . مردریگ .
باجوریلغتنامه دهخداباجوری . (اِخ ) شیخ ابراهیم بن محمدبن احمد باجوری (بیجوری ) شافعی (1198 - 1277 هَ . ق .) . وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت یافته و قرآن مجید را ازو آموخت . وی در سال <spa
طغرللغتنامه دهخداطغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق
يَرِثُنِيفرهنگ واژگان قرآناز من ارث ببرد (ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده)
يَرِثُونَفرهنگ واژگان قرآنبه ميراث مي برند - ارث مي برند(ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده . در معني عبارت "أُوْلَـٰئِکَ هُمُ ﭐلْوَارِثُونَ ﭐلَّذِينَ يَرِثُونَ ﭐلْفِرْدَوْسَ "در روايات آمده که براي هر انساني در بهشت ، منزلي و در آتش منزلي است ، و چ
يَرِثُهَافرهنگ واژگان قرآنآن را به ميراث مي برند -آن را ارث مي برند(ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده)