اضواجلغتنامه دهخدااضواج . [ اَض ْ ] (ع اِ) ج ِ ضَوج . رؤبة گوید: و حَوفاً من تراغُب ِالاضواج . (از لسان العرب ). ج ِ ضوج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ ضوج ، خم رودبار. (آنندراج ). رجوع به ضوج شود.
هیدوجلغتنامه دهخداهیدوج . [ ] (اِخ ) شعبه ای است از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 2000 خانوار میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ).
هدوجلغتنامه دهخداهدوج . [ هََ ] (ع ص ) شتاب جوش از دیگ و مانند آن .- قدر هدوج ؛ دیگ شتاب جوش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و در تداول امروز زودپز. || بابانگ .- ریح هدوج ؛ باد بابانگ . (منتهی الارب ).