پاسبانیلغتنامه دهخداپاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم . فردوسی .بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم . فردوسی .که گفتار او مهر
پاسبانیلغتنامه دهخداپاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم . فردوسی .بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم . فردوسی .که گفتار او مهر
پاسبانیلغتنامه دهخداپاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم . فردوسی .بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم . فردوسی .که گفتار او مهر
پاسبانیلغتنامه دهخداپاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم . فردوسی .بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم . فردوسی .که گفتار او مهر