پراگرفتنلغتنامه دهخداپراگرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )فراگرفتن : رَدَن َ رَدناً؛ پراگرفت . (منتهی الارب ).
گریبان کسی راگرفتنلغتنامه دهخداگریبان کسی راگرفتن . [ گ ِ ن ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در موقع محاربه بدو آویختن . گلاویز شدن . به جنگ درافتادن .
ردنلغتنامه دهخداردن . [ رَ دَ ] (ع مص ) پراگرفتن و درکشیده شدن پوست بر اندام . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درکشیده شدن و منقبض شدن پوست . (از اقرب الموارد). ترنجیدن پوست بر اندام . چروکیدن و چروکیده شدن .