روسانلغتنامه دهخداروسان . (اِخ ) دهی بوده است از ناحیه ٔ النجان اصفهان ، در ترجمه ٔ محاسن اصفهان است که بهرام گور از دیه روسان بود از ناحیت النجان و در قلعه ای که محاذی روسان و آزادوار بود. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 67).
روشانلغتنامه دهخداروشان . [ رَ ] (ص ) بمعنی روشن است که از روشنایی و فروغ باشد. (برهان قاطع). بمعنی روشن است یعنی فروغ و ظهور. (آنندراج ). روشن راگویند چنانکه پایان پایین را خوانند. (جهانگیری ).
گروسانلغتنامه دهخداگروسان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسبان شهرستان خرم آباد، واقع در4 هزارگزی شمال باختری ماسور و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک . هوای آن معتدل و دارای 1
پروسنانلغتنامه دهخداپروسنان . [ پ َ وَ س َ ن ن ] (اِ) امت . (برهان قاطع و فرهنگ سروری ). دگرگون شده ٔ برروشنان . رجوع به پَر پَروشان و برروشنان شود.
پرپروشانلغتنامه دهخداپرپروشان . [ پ َ پ َ] (ص ) اصل این کلمه را که بچندین صورت در لغت نامه هاآورده اند معمولاً برروشنان حدس میزده اند ولی بر مسکوکی که در صدر اسلام (673-692 م .) در ضرابخانه های ایران با خط پهلوی زده شده است عنوان
برپروشانلغتنامه دهخدابرپروشان . [ ب َ پ َ ] (اِ) مطلق امت را گویند از هر پیغمبری که باشد. (برهان ). مصحف برروشنان است . (از حاشیه برهان ). امت هریک از پیغمبران .(ناظم الاطباء). رجوع به برروشنان و بربروشان شود.