خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهلونژاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پهلونژاد
/pahlo[w]nežād/
معنی
از نسل پهلوان؛ از دودۀ پهلوانان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهلونژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pahlo[w]nežād از نسل پهلوان؛ از دودۀ پهلوانان.
-
پهلونژاد
لغتنامه دهخدا
پهلونژاد. [ پ َ ل َ ن ِ ] (ص مرکب ) پهلونسب . از دوده ٔ پهلوانان و بزرگان : که شاید چو ما هر دو پهلونژادز کار بشایسته آریم یاد. فردوسی .چو نامه بمهر اندر آمد بدادبدست یکی گرد پهلونژاد. فردوسی .چهارم سپه را بگودرز دادبدو گفت کای گرد پهلونژاد.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
وی
لغتنامه دهخدا
وی . [ وَ / وِ ] (ضمیر) ضمیر منفصل مفرد مغایب (سوم شخص ) به جای او (اوی ) که در نثر امروز مرجع آن شخص و ذوی العقول است ولی قدما اکثر مرجع آن را اشیاء هم می آوردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). او، چنانکه گویند: وی را میگویم . (برهان ) : کنون آمد از کار وی ...