پُرْبادگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی ، ناراحت ، وقتی به عنوان پسوند کله می آید - کِلِ پُرْباْد - به معنای در توهم سیر کردن و آرمان گرایی است.
رباتلغتنامه دهخداربات .[ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود.
ریباتلغتنامه دهخداریبات . (ع اِ) پیمانه ای معادل شش یک اِردَب و معادل چهار صاع است . (یادداشت مؤلف ).
پربادلغتنامه دهخداپرباد. [ پ ُ ] (ص مرکب ) مُتورّم . نفخ کرده . دمیده . || متکبر. پرادعا: کلّه پرباد. || پر از خودستائی : یکی نامه بنوشت پرباد و دَم سخن گفت هرگونه از بیش و کم . فردوسی .- پرباد شدن ، پرباد گشتن
رباطلغتنامه دهخدارباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از بخش باجگیران شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 749 تن . آب ده ازچشمه بدست می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پربادلغتنامه دهخداپرباد. [ پ ُ ] (ص مرکب ) مُتورّم . نفخ کرده . دمیده . || متکبر. پرادعا: کلّه پرباد. || پر از خودستائی : یکی نامه بنوشت پرباد و دَم سخن گفت هرگونه از بیش و کم . فردوسی .- پرباد شدن ، پرباد گشتن
پربادواژهنامه آزاد(گنابادی) پُرْباد؛ ناراحت. || کلّۀ پرباد داشتن:در توهم سیر کردن، آرمان گرایی، بلندپروازی.