پیرهنچهلغتنامه دهخداپیرهنچه . [ رَ / پیرْ هََ چ َ /چ ِ ] (اِ مصغر) پیراهن کوچک . صدار. (منتهی الارب ).
رهنهلغتنامه دهخدارهنه . [ رَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 354 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رهینهلغتنامه دهخدارهینه . [ رَ ن َ ] (ع ص ، اِ) رهینة. مؤنث رهین . مرهونه . زن گروی . زن گروگان . || گروی . گروگان . وثیقه . (یادداشت مؤلف ). گرو. (دهار). آنچه گرو گذاشته شود. (از اقرب الموارد). گروگان . (مهذب الاسماء). گروی . و مذکر و مؤنث در وی یکسان است ، و از آن است حدیث «کل غلام رهینةٌ
پیش بندلغتنامه دهخداپیش بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه پیش بندد. آنکه جلو گیرد. آنکه سدّ و مانع سازد برابر چیزی . || (اِ مرکب ) پیش سینه . پیش دامن . پارچه ای مربع مستطیل که از زیر گلو بپائین یا از کمر بپائین فرو آویزند و طرفین آنرا با بندی بگرد کمر بندند گاه طباخی یا خیاطی یا آرایش و جز آن پاکیزه