پیریلغتنامه دهخداپیری . (اِخ ) رابرت . مکتشف آمریکائی در نواحی شمالی . وی بقطب شمال بسال 1909 م . کاملاً نزدیک شد. مولد در کرسون سپرینگ بسال 1856 و وفات 1920.
پیریلغتنامه دهخداپیری . (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 30هزارگزی شمال نورآباد و 20هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه ، سردسیر، مالاریائی . دارای
پیریلغتنامه دهخداپیری . (اِخ ) دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در 16هزارگزی شمال رودبار، متصل به کلورز. کوهستانی ، معتدل ، دارای 94 تن سکنه . آب آن از نهر ییلاقی . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت است
پیریلغتنامه دهخداپیری . (اِخ ) نام خواجه سرائی حاکم دارالملک دارابجرد فارس بعهد اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی . اردشیر بابکان در آغاز کار دستیار و پس از مرگ وی جانشین او بوده است . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 223).
پیریلغتنامه دهخداپیری . (حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی . سالخوردگی . کهنسالی . شیخوخیت . شیخوخت . شیب . (دهار). کبر. مشیب . (منتهی الارب ). شیبة. (دهار). شعرة. مهرمة. معتصر. نذیر. ابومالک . ابن مالک . ابن ماء. (مرصع). وضح .هدّ. ذرءة. قتیر. سعسعه . (منتهی الارب ) :</spa
روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
پیریتوئوسلغتنامه دهخداپیریتوئوس . [ ت ُ ] (اِخ ) بروایت افسانه نویسان پادشاه قوم لاپیت است . و این قوم در تسالیای ایتالیا اقامت داشتند، پادشاه نامبرده محب غیرمفارق تیسیوس بود و با هیپودامیه ازدواج کرد و تمام ارباب انواع را به استثنای مارس رب النوع جنگ بعروسی خواند. و مارس نیز آتش جنگ را میان لاپیت
پیریدلولغتنامه دهخداپیریدلو. (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 47هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 47هزارگزی شوسه ٔ اهر. کوهستانی ، معتدل ، مایل بگرمی ، مالاریائی . دارای 64
پیریالغتنامه دهخداپیریا. (اِخ ) نام قدیم خطه ای واقع در جنوب مقدونیه و منطبقه با قضای قره فریه ٔ عهد عثمانیان . این قضا میان کوه الیمپ یعنی لیمبوس و نهر قره صو یعنی هالیاکمون واقع شده وقصبه های عمده اش را دیوم ، پیدنه و منومه مینامیدند. این کلمه از لفظ پیروس گرفته شده که نام کوهی است . وبزعم ر
پیریوسفانلغتنامه دهخداپیریوسفان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین واقع در 12هزارگزی جنوب قزوین . سردسیر. دارای 876 تن سکنه . آب آن ازقنات . محصول آنجا غلات و انگور و پیاز. شغل اهالی زراعت و راه آن مالر
پیریونسلغتنامه دهخداپیریونس . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرورق بخش حومه ٔ شهرستان خوی . واقع در 6/5 هزارگزی باختر خوی در مسیر شوسه ٔ خوی به سیه چشمه . جلگه ، معتدل ، مالاریائی . دارای 444 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غ
پیری آخرسالارلغتنامه دهخداپیری آخرسالار. [ ری ِ خ ُ ] (اِخ ) از سالاران سلطان مسعود غزنوی : امیر روز دیگر برنشست و بصحرا آمد و سالار و لشکررا که نامزد کرده بودند تا به آلتونتاش پیوندند دیدن گرفت و تا نماز دیگر سواران میگذشتند با ساز و سلاح تمام و پیاده ٔ انبوه گفتند عدد ایشان پ
پیری اشغانیلغتنامه دهخداپیری اشغانی . [ ری ِ اَ ] (اِخ ) پیر جودرز بزرگ است ، از طبقه ٔ سوم ملوک فرس ، یعنی اشکانیان بر طبق روایات قدیم . مدت پادشاهی وی بیست سال و او هفدهم است از ملوک این سلسله . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 16 و 55 و
پیری افندیلغتنامه دهخداپیری افندی . [ اَ ف َ ] (اِخ ) محمد. از متأخران شعرای عثمانی و از اهالی استانبول است و بطریق علمی منسوب . وی بمولویت دیاربکر، بغداد، قدس و اسکدار نایل گشته و در 1151 هَ . ق . درگذشته است . (قاموس الاعلام ترکی ).
پیری سلطانلغتنامه دهخداپیری سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) داروغه ٔ ولایت فوشنج بعهد شاه اسماعیل صفوی . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 537 و 579).
پیری کردنلغتنامه دهخداپیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) براه پیران و سالخوردگان رفتن . چون پیران و کهنسالان رفتار کردن . پیری نمودن : وای زآن طفلان که پیری میکنندلنگ مورانند و میری میکنند.مولوی .
دره پیریلغتنامه دهخدادره پیری . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربندبالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 33هزارگزی جنوب باختری آستانه و 4هزارگزی راه قدیم اراک به بروجرد، با 456 تن سکنه . آ
ملاپیریلغتنامه دهخداملاپیری . [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و 1169 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جاغو آپیریلغتنامه دهخداجاغو آپیری . (اِخ ) راگواپیری . نهری است واقع در ایالت پارادر برزیل که بطرف شمال غربی جریان دارد و پس از طی 320 هزار گز بنهر «ریونگرو» میریزد. (قاموس الاعلام ترکی ).
رژیم ضدِپیریanti-aging dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیم غذاییای که 30 تا 50 درصد دریافت انرژی را محدود میکند و از این طریق طول عمر را افزایش میدهد