سالخوردگی، سالخوردگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیری، سالمندی، کهنسالی، کهولت ≠ جوانی، شباب ۲. دیرینگی، قدمت ۳. کهنگی
سالخوردگیلغتنامه دهخداسالخوردگی . [ خوَر / خَرْ / خُر دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پیری . کهن سالی . || کهنگی .