پیشبین تقاطعlevel crossing predictorواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ واپایشی که بهکمک آن موقعیت و سرعت قطاری که به تقاطع نزدیک میشود، محاسبه میشود و سامانههای حفاظتی تقاطع همسطح فعال میشوند
پیش بینلغتنامه دهخداپیش بین . (نف مرکب ) آنکه پیش بیند. پیش بیننده . آخربین . عاقبت اندیش . مقابل اول بین . انجام اندیش . طرماح . (منتهی الارب ). با حزم . دوربین . احتیاطکار : گرفتند یکسر بر او آفرین که ای شاه نیک اختر پیش بین . فردوسی .<
ز بنلغتنامه دهخداز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً : شنیدم ز دانش پژوهان درست که تیر و کمان او [ دخترگورنک ] نهاد از نخست .هم از نامه ٔ بیش دانان سخن شنیدم که جم ساخت هردو ز بن . <p class="aut
پیش بینفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که به آینده فکر کند؛ عاقبتاندیش.۲. کسی که پیشامدها و حوادث را پیش از وقوع حدس بزند.
grade crossingدیکشنری انگلیسی به فارسیگذر درجه، تقاطع شاهراه، تقاطع راهاهن، تقاطع پیادهروها، تقاطع راهاهن و جاده