پیل، ≠ قویفرهنگ مترادف و متضاد۱. برومند، پراستقامت، پرتوان، تند، تنومند، توانا، توانمند، دلیر، زفت، زورمند، قادر، قلچماق، نیرومند ۲. سخت، شدید ≠ ضعیف، کمزور
خطیابیline hunting, LHواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که مشترک با استفاده از آن میتواند با گرفتن یک شماره و دستیابی به تعدادی واسط، ازطریق هر خطی که آزاد باشد ارتباط برقرار کند
برنامهریزی خطیlinear programming, LPواژههای مصوب فرهنگستان[ریاضی] شاخهای از ریاضی که تابعی خطی را با در نظر گرفتن تعدادی قید خطی کمینه یا بیشینه میسازد [مدیریت] ابزار تصمیمگیری (decision making) بهینه که در آن هدف تابعی خطی است و محدودیتها بهصورت مساویها و نامساویهای خطی نمایش داده میشوند
آستانۀ لاکتاتlactate threshold, LTواژههای مصوب فرهنگستانلحظهای در تمرینهای بدنی با شدت روبهافزایش که از آن به بعد سطح لاکتات خون سیاهرگی افزایش مییابد
دیوارافکنلغتنامه دهخدادیوارافکن . [ دی اَ ک َ ] (نف مرکب ) ویران کننده ٔ دیوار.- پیل دیوارافکن ؛ پیل قوی ویران کننده ٔ دیوار. فیل نیرومند و قوی وآزموده که با نیروی او دیوار باره ٔ قلعه هارا فرو می افکندند : پیل نر خیاره و پنج ماده ٔ دیوارافکن در
یشکلغتنامه دهخدایشک . [ ی َ ] (اِ) دندان بزرگ بود از آن ِ ددان . (لغت فرس اسدی ). چهار دندان بزرگ پیشین بهایم و سباع . (یادداشت مؤلف ). ناب و دندان بزرگ جانوران سبع و وحشی . (ناظم الاطباء). دندان بزرگ شیر و فیل و گرگ و اسب و سگ که به عربی ناب و به هندی کچلی وکیلا گویند. (غیاث ) (آنندراج ) (