چالیکیفرهنگ فارسی عمیدویژگی کسی که با چالیک بازی میکند: ◻︎ طفلیست سخن گفتن، مردیست خمش کردن / تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی (مولوی۲: ۱۰۲۳).
شمارندهaliquot partواژههای مصوب فرهنگستانمقسومعلیهی که یک عدد صحیح را به اجزای برابر، بدون باقیمانده، تقسیم میکند
حلقچیلغتنامه دهخداحلقچی . [ ح َ ق َ ] (اِ) نوعی از زولوبیا. زلیبایی که بیک حلقه باشد و آنرا بهفت رنگ میکنند. (شرفنامه ٔ منیری ). حلوایی است که آنرا زلیبیا گویند و بعربی زلابیه خوانند. (برهان ). حلوایی است که بعربی زلابیه گویند و حالا در بیشتر جاها زلبیا گویند : در ا
حلقیلغتنامه دهخداحلقی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حلق . حروف حلقی و آن شش حرف است : همزه ، هاء، عین ، حاء، غین ، خاء. (آنندراج ). رجوع به حلق شود. || مشتی که بر گلو و زیر زنخ زنند و آنرا دوکارد و دوکاردی نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || نغمه ٔ حلقی ؛ مقابل صناعی یا نغمه ٔ صناعی نغمه ای ک
چالکیلغتنامه دهخداچالکی . (اِخ ) دهی است از بخش ایزه شهرستان اهواز که در 15 هزارگزی باختر ایزه واقع شده . جلگه ای است گرمسیر و 117 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات و محصولش غلات و تریاک و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله داری
چالکیلغتنامه دهخداچالکی . (اِخ ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 11 هزارگزی باختر گرگان واقع شده .دشتی است معتدل و مرطوب و مالاریائی که 215 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش برنج ، غلات ، لبنیات و تو
چالیکیادهواژهنامه آزاداز روستاهای توابع آمل (دهستان بالاخیابان لیتکوه می باشد با جمعیتی حدود 300 نفر
چلک بازیلغتنامه دهخداچلک بازی . [ چ َ ل ُ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با چوبهای چلک . الک دولک بازی کردن . عمل چلک باز. چالیک بازی . عمل کودک چالیکی و رجوع به چالیک و چلک و الک دولک و چلک باز شود.
چالیکلغتنامه دهخداچالیک . (اِ) نوعی بازی طفلان . نوعی وسیله ٔ بازی مخصوص اطفال . نوعی بازی اطفال که در هر استان ایران بنامی معروف است و اسم مخصوص دارد. نام دو پاره چوب که در بازی مخصوص اطفال بکار میرود. دو پارچه چوب است که اطفال بدان بازی کنند یکی دراز بقدر سه وجب و دیگری کوتاه بمقدار یک قبضه
چالیکیادهواژهنامه آزاداز روستاهای توابع آمل (دهستان بالاخیابان لیتکوه می باشد با جمعیتی حدود 300 نفر