چرت چرتلغتنامه دهخداچرت چرت . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت آوازِ شکستن تخمه ٔ هندوانه و خربوزه و غیره . صدائی که چون تخمه ٔ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد.
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت و پرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع )پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری .
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت وپرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت وپرت . چیزی کوچک و بی مصرف . رجوع به خرت و پرت شود.
ونگ ونگ کردنگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی چرت و پرت گفتن ، حرف بیخود ، حرف مفت ، حرافی و وراجی ، حرف بی فایده و بی اهمیت زدن
چرند و پرند گفتنلغتنامه دهخداچرند و پرند گفتن . [چ َ رَ دُ پ َ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) چرند گفتن . پرت وپلا گفتن . حرف مفت زدن . چرت و پرت گفتن . مهمل بافتن .رجوع به «چرند» و «چرند پرند» و «چرند گفتن » شود.
چرند گفتنلغتنامه دهخداچرند گفتن . [ چ َ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . چرند و پرند گفتن . پرت و پلا گفتن . حرف مفت زدن .هذیان گفتن . سخن بیهوده گفتن . چرت و پرت گفتن . رجوع به «چرند» و «چرندگوی » و «چرند و پرند گفتن » شود.
گفتنلغتنامه دهخداگفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) (از: گف (= گو) + تن ، پسوند مصدری ) پهلوی ، گوفتن جزء اول از ریشه ٔ فارسی باستان گَوب ، و رجوع شود به نیبرگ ص 84، 85، کردی گوتن ، وخی ژوی -ام سریکلی خوی -ام و رجوع به هوبشمان شود. طبر
چرتلغتنامه دهخداچرت . [ چ ُ ] (اِ)غنودگی و پینکی و حالت نیم خواب . (ناظم الاطباء). خواب کمی نشسته یا درازکشیده . (از فرهنگ نظام ). حالت آنکه او را خواب آمده ، لکن میخواهد بیدار ماند و پیاپی پلک های او بهم آید و باز گشاده شود. پی درپی چشم بر هم نهادن و باز کردن از غلبه ٔ خواب . گرانی در چشم آ
چرتفرهنگ فارسی عمیدحالت بین خواب و بیداری؛ خواب سبک؛ غنودگی؛ پینکی.⟨ چرت زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] اندکی خوابیدن؛ به خواب کوتاه رفتن.
چرتلغتنامه دهخداچرت . [ چ ُ ] (اِ)غنودگی و پینکی و حالت نیم خواب . (ناظم الاطباء). خواب کمی نشسته یا درازکشیده . (از فرهنگ نظام ). حالت آنکه او را خواب آمده ، لکن میخواهد بیدار ماند و پیاپی پلک های او بهم آید و باز گشاده شود. پی درپی چشم بر هم نهادن و باز کردن از غلبه ٔ خواب . گرانی در چشم آ
چرت چرتلغتنامه دهخداچرت چرت . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت آوازِ شکستن تخمه ٔ هندوانه و خربوزه و غیره . صدائی که چون تخمه ٔ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد.
چرتفرهنگ فارسی عمیدحالت بین خواب و بیداری؛ خواب سبک؛ غنودگی؛ پینکی.⟨ چرت زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] اندکی خوابیدن؛ به خواب کوتاه رفتن.